مقالات

روزنامه اعتماد :آلبوم عکس کاخ گلستان

 

 

 

                                              لینک صفحه اول       https://bit.ly/2DA49IZ

https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/152827/       

لینک مطلب 

 

شماره 4716 -۱۳۹۹ چهارشنبه ۲۲ مرداد

علی فرامرزی

فرهنگ حوزه وسيعي است كه در آن زيرگروه‌ها و رشته‌هاي مختلفي كه توليد انديشه مي‌كنند را شامل مي‌شود. اينكه براي بيان و خلق آثار خود فعالان اين سپهر بشري از كدام ابزار و وسيله استفاده مي‌كنند و بهره مي‌جويند خود نشان‌دهنده وسعت و تنوع عرصه انديشگي و خلاقيت انساني است؛ از اين روي هر اتفاق در هر شكلي از حوزه فرهنگي هر جامعه به‌ گونه‌اي ارگانيك و قابل فهم به ساير رشته‌هاي اين پهنه وسيع مربوط مي‌شود. از اين روي گم شدن و ناپديد شدن آلبوم عكس موزه كاخ گلستان مي‌تواند اينچنين فعالان حوزه تجسمي، يا هر شاخه ديگر هنري و فرهنگي را متاثر كند و به واكنش وادارد. اگرچه اين مجموعه عكس‌هاي خاص از ويژگي و موقعيتي برخوردار است كه مي‌توان از زاويه‌هاي بسياري به آن پرداخت و مورد تحليل قرار داد ولي اگر بخواهيم از يك موقعيت تاريخي و بياني به آن بنگريم بايد يادمان باشد كه اين مجموعه عكس‌ها توسط شخصي گرفته شده است كه آورنده هنر عكاسي به ايران بوده است و از حاميان بسط و گسترش آن؛ آن‌هم همزمان با آمدن و خلق اين هنر در زادگاه خود يعني اروپا بوده است؛ آن‌هم به‌وسيله يك پادشاه كه برحسب اتفاق به اين هنر علاقه‌مند مي‌شود و آن هم به گونه‌اي كه خود شخص شاه اقدام به گرفتن عكس‌هايي مي‌كند كه عكاسي از آن محيط ويژه براي كس ديگري امكان‌پذير نبوده و به همين دليل مي‌تواند از يك نگاه بصري بسياري نكته‌هاي جامعه‌شناسي، مردم‌شناسي و... از آن دريافت كرد و مورد تحقيق قرار داد. گم شدن چنين مجموعه مهم و باارزشي بيش و پيش از همه بايد انجمن عكاسان و هنرمندان اين رشته را به دقت و حساسيت وا دارد. اگرچه اقدام به موقع گالري‌داران و جامعه تجسمي بسيار به‌موقع و بجا بوده است و مي‌تواند گوياي زنده و هوشيار بودن مجموعه فرهنگي و هنري جامعه باشد ولي اميد است كميسيون محترم فرهنگي مجلس نيز به وظيفه فرهنگي خود عمل كند و با پيگيري خود موجبات بازگشت اين گنجينه فرهنگي، تاريخي و هنري را فراهم آورد.

در عصر گسترش ارتباطات و وفور وسايل ارتباط جمعي و در جايگاهي كه هنرهاي تصويري ازجمله عكس و عكاسي يافته است و خوانشي كه انسان معاصر مي‌تواند از تصوير دريافت كند بسياري را بدين نتيجه رسانده است كه حوزه تصوير در بين كاربران اينترنت بر ساير شكل‌ها و ابزارهاي فرهنگي پيشي گرفته است و عموميت و كاربردش در بين خصوصا كاربران جوان آنقدر واضح و مسلم است كه لزومي براي بازگويي آن باقي نمي‌گذارد؛ از اين‌روست كه اندوخته‌هاي تصويري امروزه گنجينه‌هايي هستند كه شايد بتوان گفت از بسياري از آثار نوشتاري چه در زمان حال، يا در آينده از گنجينه‌هاي بسيار با ارزشي هستند كه بايد و لازم است كه نسل حاضر از آن تا سرحد امكان پاسداري و نگهباني كند. امروزه ديگر يك آلبوم عكس دوره ناصرالدين‌شاهي يك بازمانده تفنني گرفته شده به‌وسيله يك پادشاه دوره‌اي از تاريخ اين سرزمين فقط نيست بلكه با خوانش‌ها و نقدها و بررسي‌هايي كه از زواياي گوناگون اعم از جامعه‌شناسي، تاريخي، فرهنگي و هنري بر هر يك از آن مجموعه مي‌توان انجام داد آن را به گنجينه‌اي از گذشته رفته بر اين سرزمين تبديل كرده است كه نمي‌توان برآن قيمتي مادي نهاد. اين سرزمين به ‌دليل دارا بودن پيشينه عظيم تاريخي و فرهنگي از چنان چسب چسبنده حس همبستگي ديني و ملي برخوردار است كه هر گونه لطمه و خدشه‌اي بر آن مي‌تواند آن ناخودآگاه جمعي سرزميني را تا حد عميقي خدشه‌دار كند و از اين زاويه نيز نبود، يا احتمالا گم شدن يك مجموعه عكس مزبور به چنين هويت تاريخي نه فقط از نظر هنري يك ضايعه است كه از جانب همبستگي ملي نيز يك اتفاق ناگوار است كه ما نمونه ديگري از آن ‌را در موضوع دماوند كوه شاهد بوده‌ايم. به عنوان يك هنرمند حوزه تجسمي به‌ خوبي چنين احساس‌هاي منفي ناشي از كم‌توجهي به عرصه‌هاي تصويري و تجسمي را مي‌توانم دريابم و حس كنم و شكي نيست كه ديگر فعالين عرصه فرهنگي و هنري نيز با حال و حسي از ناديده انگاشته شدن و مظلوميت روبه‌رو خواهند شد. انسان در خلق تصويري از يك گذشته تاريخي و نبود ايماژهاي مشترك تصويري به خلق كابوس‌هاي برخاسته از خشم و نفرت درخواهد افتاد كه چنين ذهنيتي مي‌تواند آبستن بسياري از رفتارهاي پرخاشگرانه فردي و اجتماعي شود؛ كنش‌هايي‌ كه در آن تخريب و انهدام حرف اول را مي‌زند.

بازگشت به لیست

© Ali Faramarzi - All images are copyright