نقدها

فیروزه خطیبی

فیروزه خطیبی

روزنامه‌نگار در لس آنجلس   - 24 ژوئن 2012 - 04 تیر 1391

 علی فرامرزی، هنرمند خودآموخته و صاحب سبک ساکن ایران و شیوه هایی از نقاشی مدرن که چشم اندازی از تصاویر حسی و آگاهی درون را از طریق درخت ها و دیوارها، زبان بافت، غلظت رنگ و سایه روشن ها به نمایش می گذارد، ضمن برگزاری یک نمایشگاه دو هفته ای در "گالری سیحون" لس آنجلس و سخنرانی در "کانون سخن" این شهر درباره تاریخ نقاشی معاصر ایران، به دعوت انجمن دانشجویان دانشگاه "استنفورد" در شمال کالیفرنیا، در یک جلسه سخنرانی و یک کارگاه آموزشی یک روزه شرکت کرد.                                                                        سخنرانی آقای فرامرزی با بررسی تاریخچه کوتاهی از سیر نقاشی ایران از قبل از صفویه تا مقطع صفویه و اتفاقاتی که در این دوران برای هنر نقاشی در ایران افتاد آغاز شد و سپس با مسائلی از جمله تاثیر انقلاب مشروطه در نوع نگاه مردم ایران و درنتیجه هنرمندان نقاش ایرانی آن دوران ادامه پیدا کرد. پس از بررسی هنر نقاشی در دهه چهل شمسی که بنا برگفته آقای فرامرزی به عنوان یک مقطع فرهنگی مهم و قابل بررسی در این هنر شناخته می شود، او به بازبینی هنر نقاشی در دوران انقلاب و پس از آن پرداخت. در این بخش فرامرزی درباره تاثیر جنگ و انقلاب در پروسه تفکر و اتفاقات فرهنگی پس از آن اشاره کرد: "به اعتقاد من این دو فاکتور باعث شد که نگاه سنتی به هنر تغییر کند و خیلی از نیروها را آزاد کرد تا وارد جامعه و فضای هنری ایران بشوند. چیزی که ما امروز به عنوان گسترش فرهنگ و نقاشی شاهد آن هستیم، علتش اتفاقی بود که به گمان من در آن مقطع اززمان افتاد.

آقای فرامرزی در کارگاه یک روزه ای که در دانشگاه "استنفورد" برای دانشجویان این دانشگاه برگزار شده بود، ویژگی های کارهای خود در زمینه طراحی و استفاده از بافت را به نمایش گذاشت: "من ضمن صحبت، به طور عملی تفاوت سبک و حجم را نشان دادم و تفاوت هایی که بین مینیاتور و هنر سه بعدی غربی وجود دارد را در حضور افرادی که در کارگاه حضور داشتند مورد بحث وبررسی قرار دادیم."

نقاش چشم اندازهای گمشده ایران

در دوره های مختلف نقاشی های علی فرامرزی، گاه گرایش به رنگ و گاه گرایش به بافت به چشم می خورد و حس و حرکت های ریتمیک و شور و هیجان کار، جستجوی بی مهابای او را برای رسیدن به فرم ها و شکل های تازه و پرهیز از تکرار به نمایش می گذارد. در حافظه این نقاشی ها، بیش از هر چیز، نشانه هایی از نوستالژیای محله های قدیمی و زادگاه نقاش نهفته است که می خواهد یک بار دیگر چشم اندازهای فراموش شده طبیعی را بر شهریتی که آنها را درخود فروکشیده غالب کند..

گفتگو با علی فرامرزی

وقتی نقاشی جدیدی در دست می گیرید آیا این کار با فکر شروع می شود یا با احساس؟

همیشه یک جور نیست. گاهی وقت ها شما از قبل در ذهنتان تجسمی از چیزی که می خواهید خلق کنید دارید. اما درنهایت آن چیزی که روی بوم می آید ممکن است همان چیزی که تجسم می کرده اید نباشد. گاهی هم به حس شعر گفتن می ماند. یعنی یک حس کلی دارید و روی سطح کاغذتان شروع می کنید خودتان را جستجو کردن و نزدیک کردن خودتان به آن احساسی که دارید. البته این که باز چقدر موفق می شوید یا نمی شوید و یا اینکه اصلا ممکن است در پروسه عمل آن حس اولیه تغییر پیدا کند همه و همه عواملی است که از قبل قابل پیش بینی نیست.

موضوع اغلب نقاشی های شما، مناظر طبیعی یا به زبانی دیگرچشم اندازها هستند. چرا با این موضوع های طبیعی تا این اندازه احساس نزدیکی می کنید؟

چشم انداز می تواند هر چیزی باشد. چشم انداز صرفا طبیعت یا درخت نیست بلکه هر چیزی است که در مقابل چشم ما قرار گرفته است. من در دوره های مختلف کاری سعی کردم تا حدی به چشم انداز خودم نزدیک باشم و اگر در شهر هستم در دوره هایی به نقاشی شهر پرداختم و به مسائل خودم توی شهر پرداختم و در دوره هایی با گرایشی که از قبل به طبیعت داشتم طبیعت و نزدیک شدن به طبیعت با آن نوع بیان خودم برایم مهم بوده و همان را هم به تصویر کشیده ام.

اما در مجموع این درخت ها هستند که اغلب آثار شما را رقم می زنند و به نظر می رسد که حتی در مواقعی که به شهریت می پردازید، بازهم بیشتر به طبیعت توجه دارید تا به شهریت؟

همینطوره. اگر بخواهیم به طور نسبی به قضیه نگاه کنیم و این دو بخش مختلف کاری مرا با هم مقایسه کنیم، طبیعتا آن بخش نگاه به طبیعت به معنی طبیعت درخت و چشم اندازهای طبیعی بیشتر دیده می شود. اما همیشه درخت نبوده است. من خیلی از مواقع با سطوح کار می کنم. سطوحی که بیشتر ساختارهای دیواری را نشان می دهم. اما چیزی که در مجموع برای همه این جستجوها برای من مهم هستند بیان یک حس فرهنگی هست در پس این ها. تلاشم این است که در پس این ها آن نگاه فرهنگی جامعه یا خودم و یا به هرحال فرهنگی که توی آن بزرگ شده ام را دنبال کنم و سعی کنم تا جایی که امکان داشته باشد با ساده ترین ابزارها و ساده ترین ترکیب بندی ها به آن ها نزدیک بشوم. ادعایی ندارم بلکه تلاشم این است که صادقانه با بیننده ام روبرو بشوم.

آیا احساس می کنید در آثار شما فورم بیش از هرچیز دیگری اهمیت دارد؟ آیا گاه در این آثار این فورم نیست که بر معنا غلبه می کند؟

نهایت تعالی یک اثر هنری آنجایی است که هنرمند توانایی آن را پیدا می کند که فورم، موضوع و احساسش را با هم به یک وحدت و هارمونی برساند و اگر توی کار این هارمونی ایجاد شده باشد این کار موفق است و ربط خوبی با بیننده می گیرد. ولی اگر اتفاق نیافتد طبیعتا در یک جهتی مشکل خواهد بود.

در حال حاضر و پس از چند دهه فعالیت هنری مستمر، احساس می کنید مهم ترین تغییری که درشیوه کاری شما ایجاد شده چیست؟

احساس می کنم دراین دوره کاری تازه که بخشی از آن هم در نمایشگاه اخیر در لس آنجلس به نمایش درآمد یک شور و تحرکی هست که به هرحال من یا خواسته ام با آن حس خودم وفادار بمانم و سعی کردم آن را دنبال کنم و طبیعتا آن شور و تحرک رنگ های کنتراست و متحرک و پویایی را طلب می کرده که خودش در این کارهای تازه آمده است. من یک نقاش خودآموخته هستم و هیچ دانشگده و آکادمی ندیده ام . آنچه که هست را از ثمره تجربیات خودم درشیوه های مختلف نقاشی به دست آورده ام. طبیعتا این جستجو ها و این حرکت ها می توانسته درمواقعی با هم متفاوت به نظر بیاید. ولی در پس آن ها همه درواقع همان تلاش من بوده برای رسیدن به آن چیزی که به عنوان یک هنرمند نیاز به بیان آن داشته ام.

بازگشت به لیست

© Ali Faramarzi - All images are copyright